می نشینم لب ِحوض
ب تو فکر می کنم
دست هایم را در آب میکنم
خنک است
خوش ب حال ماهی های ِحوض
همیشه خنک هستند
حتی اگر رها شوند ب حال خود
...
از آب ِ حوض ب گلدان ها میدهم
انگار گل های ِ گلدان ب من لب خند می زنند
...
از آب ِحوض روی ِزمین می ریزم روی ِخاک ها
بوی خاک را همیشه دوست داشتم
همیشه وقتی باران نم نم میبارید
من فقط بوی خاک را حس می کردم
انگار بوی خاک مرا ب رویاهایم می برد
...
پ.ن:پرت و پلا..!!!